می روم

می روم  

                                                                                                                     

بیشتر از این نمی توانم باتو بمانم

امشب می گذارم و می روم

حسابم هم بماند برای محشر

دست هامو می شویم و می روم.

 

خودت رو به زحمت نیانداز،

سرجایت بمان که

نعره از اعماق نخواهم کشید

مثل آب که از انگشت هات می چکد خواهم رفت.

 

تو باز هم خوش خواهی بود

من اما نه جسمی مانده برایم نه جفائی

شکایتی نخواهم کرد اینبار

دندانهایم را در هم  می فشارم و می روم.

 

چی پنداشتی که دردها تمام می شوند!

خودم رو در بلاها می اندازم و می روم

مثل گلوله ای سربی، مثل یه مو زر

مثل یه کوه منفجر می شوم و می روم.

 

همه چیزم رو هم که از دست بدهم

این عشق رو می درم و می روم

اینگونه رفتن که بی صدا نمی شود

در ها رو می کوبم و می روم.

 

شعری رو که برات نوشتم

از سازم می درم و می روم

من که نمی تونم بگریم، می دونی

صورتم رو می کنم و می روم.

 

از سرزمینم، از دل بستگی هام

از طفلم برمی گردم‌ ، می روم

از تو هر چه که گرفته ام

سرجایش می گذارم و می روم.

 

برایت هیچ خودم رو لوس نمی کنم

تنه ام رو  می سوزونم و می روم

نفرینت نمی کنم، نترس

تو خودم می ریزم و می روم.

 

« احمد کایا - برگردان: نادر  »

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد