تاوان آتشی که ...

تاوان آتشی که تاب می دهد انسان

جبین فراز کبکبه یا ویران

------------------------------------------

سرگرم آن شقایق دورم

این چشمه

از شنای که می روید عطر و آب

تاوان آتشی که تاب می دهد انسان

مهلت نمی دهد

گاهی که نو بهار

از کاسهء گدای گذر نیز

پرهیز می کند

تاوان آتشی که تاب مید هد انسان

پاییز

نام دیگر دنیاست

دریاچهء مهاجرت قو

پروا که می کند نشانهء پرواز

تاوان آتشی که تاب می دهد انسان

اکنون

چنان زلال می وزد از دریا

کز چاربند حواصیل

بال پریدن از تو بلند است

تاوان آتشی که تاب می دهد انسان.

               

             « محمد بیابانی »

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد