چیزی بگو
در زمان برانگیختگی دریاها
و بلعیده شدن کوه ها ، چیزی بگو
در فرو افتادن یکی یکی ستاره ها
چیزی بگو
دارم فراموشت میکنم
بگو
وقتی زمین دیگرگونه میشود و آسمان دیگر گون
در تکانده شدن آسمان بی انتهای آویزان
آنجا که
چون پروانه ها گرد آتش خواهیم چرخید
چیزی بگو
دارم فراموشت میکنم بگو
وقتیکه رازهای پنهان قلب ها وسط ریخته میشوند
وقتیکه آسمان پاره میشود
وقتیکه زمین اینچنینن میشود، چگونه میشود انسان؟
وقت میخکوب شدن شعرهای بی وفایم
و وقت بی تو بودن
و وقت ناپدید شدن خاک زیر پایمان
وقت پهناور شدن
چیزی بگو
والا فراموشت می کنم
چیزی بگو
وقتی فراموش میکند مادر جوجهء در آغوش گرفته اش را
در تا خوردن و زلال شدن آفتاب
دارم فراموشت میکنم
در تاریک شدن و افتادن ستاره گان
فراموش میکنم
در بلعیده شدن کوه ها
و سقط کردن شترها ی حامله
وقتی حیوان های وحشی جمع شده و به یکجا رانده میشوند
چیزیی بگو
در برانگیختگی یکبارهء دریاها
در یکی شدن روح ها
وقتی سؤال میشود در بارهء دختری که زنده زنده در خاک شد
که مرگ او به سبب کدامین گناه بوده
بیا بگو
چیزی بگو
وقتی دفترها باز میشوند
پوست از پیشانی آسمان کنده میشود
جهنم پا میگیرد
بهشت آراسته میشود
لحظه ایکه همه چیز فراموش میشود
چیزی بگو
در تکانده شدن آسمان آویخته
و بلعیده شدن کوه ها
وقتی که وای بحال دروغگویان میشود
فراموش میکنم
چیزی بگو
چیزی بگو
در آمدن آن صدا
و خاموشی ستاره گان
و شکافتن هستی
در ذره ذره شدن و بر باد رفتن کوه ها
در خیزه شدن چشم ها
و گرفته شدن ماه
و جمع شدن خورشید و ماه درهمدیگر
وقتی نعره ای فراری دهنده از زمین میگوید: کجاست انسان
دارم فراموشت میکنم
چیزی بگو
فراموشت میکنم من
در برانگیختگی دریاها
در بلعیده شدن کوه ها
در افتادن یکی یکی ستاره ها بر رویمان
دارم فراموشت میکنم
بگو
زمین دیگر گونه و آسمان دیگر گون میشود
آسمان بی انتها آویخته و تکانده میشود
آنجا کجا
چون پروانه ها گرد آتش خواهیم چرخید
فراموشت میکنم من
ستاره ها بریزند زمین
آفتاب خاموش شود
چیزی بگو
« ابراهیم صدری »
مطالب بروز شد:16/4/1382):::::::::فاش کردن نام نویسندگان وبلاگهای فاحشه و هستی::::::::::شعر قاضی مرتضوی::::شعر دانشجو:::بمن میگن پسر ارباب:::::دانشگاه 1 هفته تعطیل هست:::::انصار جنایت میکند بوش حمایت میکند
داش نادر سلام.حالین یاقچیدی.نجیر سن....
ممنون که به ما سر زدی.....معلومه که توی شعر ناب تبحر داری.بازم تشکر.
سلام
چه شعری برام نوشته بودی هروقت که کاست سکوت .... روگوش میکنم بدون مبالغه اشک هم باهاش میریزم مخصوصا همین قسمت وین قسمت
هوا سرشارازبوی اسب استو غم و اندکی غبطه
مرسی نادرجان